۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه

فتوای مرگ اهانت به امنیت روانی و جانی شهروندان است



نظر به این که
اضطرابی که با خشونت و فتوای مرگ شاهین نجفی - هنرمند - در میان مردم منتشر شد
از تشنجی احتمالی که با پخش صدای وی منتشر می شده 
افزون است،
در گفتگو با مردم ایران می گوییم


احترام به حقوق بنیادین بشری، مراقبت از امنیت جانی و روانی مردم و حفظ حرمت مردم از حقوق اولیه‌ی شهروندی به شمار می‌آیند و می‌بایست در رده‌ای چنان بالا و والا قرار داشته باشند که به هیچ بهانه‌ دچار آسیب و نقض و حذف نشوند.

محاکمه و تعیین حکم می‌بایست در دادگاهی صالحه و در حضور قاضی و وکیل صورت پذیرد و متهم حق دفاع از خود را داشته باشد. جهانی که به جان آدمی و نیازمندی‌ های اولیه ‌اش (برخورداری از حقوق بشر) ارزش می ‌گذارد، فتوای مرگ را به هیچ بهانه ای و به ویژه به بهانه مجازات برای توهین برنمی‌ تابد.

و اگر چه در کشور ما حقوق اولیه‌ی مردم نقض می‌ شود و جان‌ های بی‌شمار از مردم و آنهایی که نه ‌تنها از مردمند بلکه حامیان مردم نیز هستند در زندان‌ های ایران امروز با اعدام‌ های سریع یا تدریجی به قتل می ‌رسد و خود یکی از حدود اعلای نقض حقوق است که می بایست بی درنگ متوقف شود، اما آن‌چه بر شاهین نجفی می‌رود مصداق دیگری از نقض مضاعف حقوق شهروندان است؛ حکم او، حکم اعدامی است که خارج از دادگاه و بیرون از حوزه‌ قضاوت به شیوه‌ صدور اعلام شده است. جرم او بلندگویی ‌کردن عباراتی است که به اسلحه‌ ای مسلح نیستند و قادر به گرفتن جانِ انسانی نیستند و اگر باشند مجازاتی که مردم در روبرو شدن با توهین به افکار عمومی تعیین می کنند دور شدن از صدای هنرمند توهین ‌گر است، نه قتل وی. فتوی قتل، از دل مردم و از درون جامعه ای که در مقابل خشونت راهپیمایی سکوت می کند بر نمی آید.

ما احترام به حق مردم برای زیست در جامعه ای قانونمند را ضروری می دانیم و حفظ حرمت مردم را با احترام به رای و نظر مردم در قانونگزاری و رعایت قانون می دانیم.

احترام به حقوق انسانی شاهین نجفی به عنوان شهروند را ضروری می‌دانیم و صدور فتوای مرگ را مغایر با قانون می‌دانیم.

احترام به شهروند و رعایت حقوق انسانی و شهروندی را از سوی مسوولان دولتی ایران ضروری می‌دانیم.

اگر در جامعه‌ای قتل انسان به شیوه‌های گوناگون دولتی، امری عادی و معمول باشد و امنیت جان شهروندان در خانه و خیابان و زندان تامین نباشد، دولت از وضعیت قانونی خود عدول کرده و به زندانبان و قاتل مردم تبدیل می‌شود؛ امری که در واقعیت نباید از کارکردهای یک دولت به شمار آید.

ما امید داریم که مردم محترم ایران با رواج قتلِ دولتی - چه در لباس اعدام و چه در لوای فتوای قتل افراد - به گونه‌ای مخالفت نمایند تا حدود و مصداق جرم در دادگاه‌های صالحه و در حضور قاضی و وکیل و متهمی بررسی شود که حق دفاع‌کردن از خویش را داشته است، و در این چنین روند سالمی تعیین حکمی بشود که افزون از جرم نباشد تا بی‌ قانونی دولتی بیش از این در جامعه بدل به امری روزمره و در معرض انفجار نشود.

در ادامه، جامعه‌ی روحانیت و دین‌ ورزان با چالشی بزرگ رو به‌ رو هستند؛ معیار دستگاه فقه و اجتهاد برای توهین به مقدسات و باورهای مذهبی چیست؟ آیا آسیبی که بی‌ خردی‌ و بی‌عدالتی‌ بر پیکر مقدسات دینی و باورهای مذهبی مردم وارد ساخته است کم‌تر و بی‌اهمیت‌تر از آسیبی است که کلمات ظاهر شده در یک ترانه وارد می‌کند؟ آنچه بدنه ی دولت به عنوان مدیر جامعه را می سازد می بایست در نخستین قدم مسوولیت حفظ حقوق شهروند باشد. آنچه روحانیت را از جامعه دور و منزوی می کند تاکید روحانیت به نقض حقوق بنیادین افراد جامعه به سود حفظ روحانیت است، امری که از سوی جامعه می بایست توهین به حرمت جامعه به شمار بیاید.

آزادی بیان و عقیده، گفتگو و تعیین موضوع گفتگو، آزادی بررسی مسایل اجتماعی در پوشش دیدگاه‌ های گوناگون و با شیوه‌ های برگزیده‌ ی روایت، به قصد ساختن و پرداختن دنیایی که در آن عقاید مردمان در چالشی مدام و در احترامی متقابل به تعیین مرزهای امنیت و رشد می ‌پردازد، هزینه‌ی سلامت و رضایت شهروند به عنوان انسانی است که شهر برای تامین امنیت و سلامت و شادی زندگی او ساخته شده است - ما دانشجویان همجنسگرای دانشگاه های ایران در مسیر پر تلاش و پر خطر خود آموخته ایم که احترام به سنت های انسانی از مسیر به چالش کشیدن سنت های غیر انسانی می گذرد؛ با احترام به امنیت و سلامت و قضاوت قانونمند و عادلانه.  


دانشجویان همجنسگرای دانشگاه‌های ایران


به امید آزادی به امید برابری

خرداد 1391

بايگانی وبلاگ

دنبال کننده ها